ورودی کافه
خب ما دور هم جمع شدیم تو یه کافه که کوچیکه با آدمای بزرگ مثل ((مردی که دل نداشت)) همو ببینیم کافه کلا تاریکه مگه اینکه یه نفر عشقش بکشه چراغ بالای سرشو که هر میز یه چراغ داره روشن کنه.
ما تو این کافه ی خسته شعر میخونیم سیگاری دود میکنیم درد دل میکنیم با هم یا حتی کارمونو نشون میدیم آخه اکثر کسای که میان کافه ما یه جورایی به معماری ربط دارن. خلاصش اینکه خانه دوست اینجاست. آدم های که زیاد میان اینجا کم کم معرفی میکنم.
یا علی
:: بازدید از این مطلب : 570
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24